دراز به دراز کنایه از مردن است
دراز به دراز: [عامیانه، اصطلاح] تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است. یک ریز
( ( نخستین بار، آن گربه سیاه یک تیغ بود که مرگ را به من نشان داد. یکی دو روز اسهال گرفت و از ما پنهان شد و روز سوم صبح که پا شدم، دیدم دراز به دراز افتاده و خشک شده. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( نخستین بار، آن گربه سیاه یک تیغ بود که مرگ را به من نشان داد. یکی دو روز اسهال گرفت و از ما پنهان شد و روز سوم صبح که پا شدم، دیدم دراز به دراز افتاده و خشک شده. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
تأکید روی حالت دراز کشیدن است. مثال: پاس بخش که رفت به پست دیده بانی سرکشی کند، دید سرباز از برج دیده بانی پایین آمده، اسلحه را انداخته یک گوشه و خودش هم دراز به دراز روی چمن های زیرِ برج روی زمین چرت می زند.
دمادم، یک ریز، رگباری - مُتِواتِر، مُتِناوِب
دِراز به دِراز -
پُشتِ سَرِ هَم خوابیده یا دراز کشیده، پی در پی، پیاپی، یک روند، متوالی، پیوسته، سِری ( که با سرّی فرق می کند )
پُشتِ سَرِ هَم خوابیده یا دراز کشیده، پی در پی، پیاپی، یک روند، متوالی، پیوسته، سِری ( که با سرّی فرق می کند )