در پیچان

لغت نامه دهخدا

درپیچان. [ دَ ] ( ص مرکب ) مشکل. دشوار. مشوش. پیچدار. ( ناظم الاطباء ): عَسِر؛ کار درپیچان و دشوار. ( منتهی الارب ).
- درپیچان ساختن ؛ مشکل کردن. مشکل ساختن : لوی امره ؛ درپیچان ساخت کار او را. ( از منتهی الارب ).
- درپیچان شدن کار ؛ دشوار شدن آن. مشکل شدن کار. دشوار و غامض شدن کار. عسرت در کار پیدا شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). تَعَصّی. عَسَر. ( از منتهی الارب ). || درپیچنده. تابنده : خَجَوجاة؛ باد وزان درپیچان. || پیچیده. تابیده : زَعِل ؛ درپیچان از گرسنگی. مِقعار؛ مرد درپیچان لب در سخن. ( منتهی الارب ).
- درپیچان شدن ؛ پیچیده و تابیده شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- درپیچان موی ؛ مرغول موی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

مشکل دشوار مشوش پیچدار

پیشنهاد کاربران

بپرس