در پی چیزی بودن


معنی انگلیسی:
meditate, fish, pursue, seek, think

مترادف ها

attend (فعل)
همراه بودن، توجه کردن، انتظار داشتن، حضور داشتن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، پرستاری کردن

فارسی به عربی

احضر

پیشنهاد کاربران

بپرس