در هم گیر کردن


معنی انگلیسی:
knot

مترادف ها

interlock (فعل)
بهم پیوستن، بهم پیچیدن، در هم بافتن، در هم گیر کردن، بهم قفل کردن، بهم ارتباط داشتن

mat (فعل)
در هم گیر کردن، بوریا پوش کردن، با حصیر پوشاندن

فارسی به عربی

حصیرة

پیشنهاد کاربران

بپرس