فرهنگ فارسی
مترادف ها
همیشه، همواره، هیچ، در هر صورت، هرگز، اصلا
در هر صورت، بهر حال، بنوعی، بهرجهت
در هر صورت، بهر حال، به اندازه، به هر اندازه که
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
به هر حال
دماغ یا بینی، عضو بدن انسان وحیوان که بالای دهان قرارداردو، بوسیله آن تنفس میکنندوبوهارااستشمام میکنند.
در آن صورت = بینی او، در این صورت= بینی من
در آن صورت = بینی او، در این صورت= بینی من
دَر هَر صورَت: در هر شیوه، به هر شیوه
بینی، دماغ.
علی ای حال
علی ای تقدیر. [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ت َ رِن ْ] ( ع ق مرکب ) در هر حال. به هر تقدیر. به هر حال.
به هر روی
به هر ریختی