انتظار داشتن، در نظر داشتن، روبرو شدن، در ذهن مجسم کردن
contemplate(فعل)
دیدن، تفکر کردن، اندیشیدن، در نظر داشتن
فارسی به عربی
تصور , هدف، تامل
پیشنهاد کاربران
خواستن، تصمیم داشتن، برنامه داشتن، مصمم بودن
در نظر داشتن: پیش رو داشتن
درپیش چشم داشتن ؛ در نظر داشتن . برابر دیده داشتن : و عاقل باید که از فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنکه قدم در راه نهد مقصود معین گرداند. ( کلیله و دمنه ) .