در مقابل
/darmoqAbele/
برابر پارسی: در برابر، فراروی
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی
در برابر، در مقابل، برضد
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از
در مقابل
فارسی به عربی
ضد , ل
پیشنهاد کاربران
پیشنهادِ واژه : " پَدآنکه/ پَدکه" به چمِ " درحالیکه، در مقابل، حال آنکه" و برابر با " hingegen" از زبانِ آلمانی و " whereas " از زبانِ عَن گلیسی.
" پَد" در واژگانِ " پَدکه/پَدآنکه" ، " تضاد، پادسویی، دربرابر بودگی" را بازنمایی می کند، بمانندِ " gegen" در واژه یِ " hingegen " از زبانِ آلمانی.
... [مشاهده متن کامل]
" پَدکه/پَدآنکه" را می توان در نقشِ " واژگانِ پیونددهنده یِ دو گزاره یِ پادگونه ( = متضاد ) " بکارگیری کرد.
" پَد" در واژگانِ " پَدکه/پَدآنکه" ، " تضاد، پادسویی، دربرابر بودگی" را بازنمایی می کند، بمانندِ " gegen" در واژه یِ " hingegen " از زبانِ آلمانی.
... [مشاهده متن کامل]
" پَدکه/پَدآنکه" را می توان در نقشِ " واژگانِ پیونددهنده یِ دو گزاره یِ پادگونه ( = متضاد ) " بکارگیری کرد.
در ازا . . . . .
در قبال . . . .
متقابلا
بجای
در مقابل on the contrary