در معرض
برابر پارسی: دستخوش
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، موضوع، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، روباز، بی ابر، مفتوح، ازاد، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه
قابل عرضه، در معرض، از دست دادنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در مقابل، روبروی
در برابرِ . . .
در برخورد با . . .
دستخوشِ. . .
در معرض دیدن = در برابر دیدن
در معرض گناه = در برخورد با گناه
در معرض اتهام = دستخوش بزه وری
در برخورد با . . .
دستخوشِ. . .
در معرض دیدن = در برابر دیدن
در معرض گناه = در برخورد با گناه
در معرض اتهام = دستخوش بزه وری
در مظانِ . . . . . . . . . .
عرضهٔ . . . . . . . . . بودن
دستخوش ( کزازی )
دستخوش