در مضیقه قرار دادن


معنی انگلیسی:
squeeze, straiten

مترادف ها

oppress (فعل)
پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن

فارسی به عربی

اضطهد

پیشنهاد کاربران

بسختی داشتن ؛ در مضیقه و عسرت نگه داشتن : یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر بسختی داشتی. ( گلستان ) .
- بسختی گذاشتن ؛ در عسرت و مضیقه قرار دادن :
که آسانی گزیند خویشتن را
زن و فرزند بگذاردبسختی.
سعدی.
تنگ گرفتن کاربر کسی ؛ او را در سختی و مضیقه قرار دادن. وی را در مشکل و درماندگی انداختن :
تبه گردد او هم بدین دشت جنگ
نباید گرفتن بر او کار تنگ.
فردوسی.
چو بر خسرو این کار گیریم تنگ
مگر تیز گردد بیاید به جنگ.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
بر طاعت ما کار چنین تنگ مگیرید
ای خوش کمران تنگ مبندید میان را.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ) .

عرصه را بر کسی تنگ گرفتن ؛ او را در تنگنا و در مضیقه قرار دادن . بر کسی سخت گرفتن . ( از فرهنگ عوام ) . او را زبون و مستأصل کردن .
سخت/دشوار/تنگ گرفتن ، در مضیقه گذاشتن

بپرس