در طی

/darteye/

معنی انگلیسی:
course, pending, when, during, in

مترادف ها

course (اسم)
جریان، دوره، جهت، سمت، مسیر، روش، اصول، در طی، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان

during (حرف اضافه)
سر، ظرف، فاصله، در طی، طی، هنگام، در مدت

pending (حرف اضافه)
در طی، در مدت

فارسی به عربی

اثناء
بانتظار , فصل

پیشنهاد کاربران

in the course of
در راستایِ . . .
در گذرانِ . . .
به هنگامِ . . . . . .
در عرض . . . . .
در طوله

بپرس