" . . . im Falle, dass " ( آلمانی ) = در فِتادی که . . . ( پارسی )
برابر پارسیِ "در صورتیکه/درحالتیکه/در موردی که . . . " = " در فِتادی که . . . " ( پارسی )
اگر، چناچنچه، گر، هنگامی که برابر های پارسی این واژه هستند.
از سویی،
از سوی دیگر
در صورتی که ؛ اگر. چنانچه : در صورتی که بیاید قبول میکنم ؛ یعنی اگر بیاید.
حال کونی که . [ ل ِ ک َ/کُو ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) در حالیکه . در صورتی که .
suppose/supposing ( that ) =used when talking about a possible condition or situation, and then imagining the result=assuming ( that ) used when talking about an event or situation that might happen, and what you will do if it happens=in the event that=upon the supposition or premise that
( و ) حال آنکه
هرگاه ( حرف، قید ) اگر، چنانچه.
چنانچه، اگر، زمانی که، در جاییکه
Ali Anvari
in case
باوجود اینکه
چرا این واژه به دو صورت نوشته می شود؟
درصورتی که
درصورتیکه
in case of
So that
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)