درشوریدن. [ دَ دَ ]( مص مرکب ) شوریدن. شورش کردن. به جنب و جوش درآمدن و اعتراض کردن : برفتند و با غلامان گفتند جمله درشوریدند... و سوی اسب و سلاح شدند. ( تاریخ بیهقی ). || بهم زدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
شوریدن شورش کردن به جنب و جوش در آمدن و اعتراض کردن بهم زدن