در ششدر افتادن ؛ به مشکل و معضلی دچارشدن. ( امثال و حکم دهخدا ) :
حریف حادثه یعنی که خصم او اینک
فتاده مهره جان در به ششدر ذقنش.
رفیع الدین لنبانی.
رجوع به ترکیب های �در ششدر افتادن � و �در، یا به ششدر حرمان افتادن � و �در ششدر عجز بودن �شود.
حریف حادثه یعنی که خصم او اینک
فتاده مهره جان در به ششدر ذقنش.
رفیع الدین لنبانی.
رجوع به ترکیب های �در ششدر افتادن � و �در، یا به ششدر حرمان افتادن � و �در ششدر عجز بودن �شود.