در سر کاری رفتن ؛ صرف شدن. از دست رفتن :
باللَّه که دل از تو بازنستانم
ور در سر کار خود رود جانم.
سعدی.
غالب آن است که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای توبود.
سعدی.
باللَّه که دل از تو بازنستانم
ور در سر کار خود رود جانم.
سعدی.
غالب آن است که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای توبود.
سعدی.