در سر شدن ؛بر باد رفتن. ( آنندراج از بهار عجم ) . تباه شدن. نابود شدن : و پسرش را بَدَل وی بنزدیک هارون فرستاد و کار بدو جوان رسید و در سر یکدیگر شدند. ( تاریخ بیهقی ) .
زر و سیم آن بنده در سر شود
... [مشاهده متن کامل]
که با خواجه خود بداور شود.
نظامی ( از آنندراج ) .
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه غم
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام.
سعدی.
ای که دلم بردی و جان سوختی
در سر سودای تو شد روزگار.
سعدی.
زر و سیم آن بنده در سر شود
... [مشاهده متن کامل]
که با خواجه خود بداور شود.
نظامی ( از آنندراج ) .
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه غم
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام.
سعدی.
ای که دلم بردی و جان سوختی
در سر سودای تو شد روزگار.
سعدی.
در سر شدن: نابود شدن ، بر باد رفتن
سرورانی که سروری کردند
با تو بسیار همسری کردند
هیچکس با تو تاجور نشدند
همه در سر شدند و سر نشدند
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 490 )
سرورانی که سروری کردند
با تو بسیار همسری کردند
هیچکس با تو تاجور نشدند
همه در سر شدند و سر نشدند
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 490 )