در ریختن. [ دُ ت َ ] ( مص مرکب ) پاشیدن و ریختن مروارید. فروریختن مروارید. || کنایه از سخن خوب و لطیف گفتن. ( برهان ). سخنان خوب و پاکیزه گفتن. ( آنندراج ). || کنایه از گریه کردن و اشک ریختن. ( برهان ) ( آنندراج ). گریستن.