در رو
/darrow/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
دررو. [ دَ ]( اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 6 هزارگزی شمال قدمگاه ، با 4075 تن سکنه. آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است.مزرعه مهرآباد جزء این ده است. این ده سابقاً موسوم به ده رود بوده. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
واژه نامه بختیاریکا
رَهِ بِگُروس
مترادف ها
روزنه، عبور، مخرج، در رو، پریز، مجرای خروج، بازار فروش
خروج، در رو، اگزوز
لنگر گاه، پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین
خروج، در رو
مخرج، خروج، در رو، برون رفت، خروج بازیگر از صحنهء نمایش
فارسی به عربی
خروج
پیشنهاد کاربران
مث بند تنبون کوتاه
لهجه و گویش تهرانی
آدمهای در رو
لهجه و گویش تهرانی
آدمهای در رو