در دماغ داشتن

پیشنهاد کاربران

در دماغ داشتن ؛ در دماغ آمدن. نخوت و غرور بهم رساندن. ( از آنندراج ) . مدعی بودن. دعوی کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد.
حافظ.
و رجوع به ترکیب دماغ بالا بردن شود.

بپرس