در دل کردن ؛ نیت کردن. قصد کردن. تصمیم کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : من بهمه حال در دل کرده ام که دست او را از این شغل کوتاه کنم. ( آثار الوزراء عقیلی ) . این مردک مالی بدزدیده است و در دل کرده که ببرد.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368 ) . و ما در دل کرده بودیم که اگر به امیر [ مسعود ] به بدی قصدی باشد شوری بپا کنیم. ( تاریخ بیهقی ص 128 ) . وجه کار آن است کی. . . در دل کنی کی چون پیروز آیی این بدعت برداری. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ) . نه در دل کرده ام و خواهان آنکه هرگز ارادت نمایم. ( تاریخ طبرستان ) .