در دل آمدن ؛ در خاطر خطور کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . الهام شدن. چیزی در خاطر وارد شدن. چیزی به دل برات شدن. احساس واقعه ای اعم از بد یا نیک کردن. ( فرهنگ لغات عامیانه ) :
در دلم آمد که سال آن مه من چند
... [مشاهده متن کامل]
هفته دیگر بر آن شمار برآمد.
سوزنی.
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یارعزیز از نظر بیفکندی.
سعدی.
در دلم آمد که این عروس نکوروی
خاطر داماد را پسند نیفتاد.
سروش اصفهانی
در دلم آمد که سال آن مه من چند
... [مشاهده متن کامل]
هفته دیگر بر آن شمار برآمد.
سوزنی.
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یارعزیز از نظر بیفکندی.
سعدی.
در دلم آمد که این عروس نکوروی
خاطر داماد را پسند نیفتاد.
سروش اصفهانی
در دل آمدن: [عامیانه، اصطلاح] به دل برات شدن، به خاطر خطور کردن، احساس واقعه ای خوب یا بد کردن