قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
accessible(صفت)
نزدیک، در دسترس، دست یافتنی، قابل وصول، دستیابی پذیر، امادهء پذیرایی، حی و حاضر، دم دستی
attainable(صفت)
در دسترس، بدست اوردنی، نائل شدنی
فارسی به عربی
سهل المنال , متوفر
پیشنهاد کاربران
Near at hand
نزدیک، پیش، برابر، مقابل، روبرو، در توانایی، دراختیار، درحیطه، زیر نظر، در برابر، عتید، مهیا، اماده، استطاعت ، بضاعت، مکنت
دم دست
handy informal near and easy to reach I always keep my gun handy just in case Do you have a piece of paper handy? handy for British English The house was in Drury Lane, very handy for the theatre