در خون انداختن

پیشنهاد کاربران

در خون انداختن ؛ خون انداختن. کنایه از رنج و الم دادن. کنایه از ناراحت کردن. کنایه از آزار بسیار کردن :
دل بر خسی بگماشتی کز خاک ره برداشتی
خاکی دلم بگذاشتی در خون ناب انداختی.
خاقانی.

بپرس