well-nigh (قید)در حدود، تقریبا، قریباwithin (حرف اضافه)توی، در حدود، در مدت، در ظرفabout (حرف اضافه)در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دورcirca (حرف اضافه)در حدود، در اطراف
نزدیک به . . .We have to leave in five minutes or so. I stopped reading after thirty or so pages.۱. در چارچوب۲. تقریبادر حدودِ=دارای حریمِبجای واژه در حدود از واژه پارسی درخورد بهره ببریم+ عکس و لینک