در حدود

/darhodude/

معنی انگلیسی:
about, almost, close, within, round, toward, in the neighbourhood(or region) of, within the limits of

مترادف ها

well-nigh (قید)
در حدود، تقریبا، قریبا

within (حرف اضافه)
توی، در حدود، در مدت، در ظرف

about (حرف اضافه)
در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور

circa (حرف اضافه)
در حدود، در اطراف

فارسی به عربی

حول , ضمن

پیشنهاد کاربران

نزدیک به . . .
We have to leave in five minutes or so.
I stopped reading after thirty or so pages.
۱. در چارچوب
۲. تقریبا
در حدودِ=دارای حریمِ
بجای واژه در حدود از واژه پارسی درخورد بهره ببریم

بپرس