در حال کار

مترادف ها

functioning (اسم)
در حال کار

functional (صفت)
تابعی، وظیفه ای، در حال کار، وابسته به وظایف اعضاء، وظیفه دار، وابسته به شغل و پیشه

up (قید)
جلو، بالا، در حال کار

فارسی به عربی

فوق , وظیفی

پیشنهاد کاربران

گرم کار بودن . [ گ َ م ِ دَ ] ( مص مرکب ) با کوشش و علاقه به کاری مشغول بودن . رجوع به گرم کار شدن شود.
سرگرم کار

بپرس