در جواب عاجز کردن

مترادف ها

confuse (فعل)
دست پاچه کردن، گیج کردن، مغشوش کردن، سراسیمه کردن، ژولیده کردن، گیر انداختن، در جواب عاجز کردن، اشفته کردن، باهم اشتباه کردن، گرفتار کردن، اسیمه کردن

flummox (فعل)
گیج کردن، مغشوش کردن، در جواب عاجز کردن، اشفته کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس