در جمله

لغت نامه دهخدا

درجمله. [ دَ ج ُ ل َ / ل ِ ] ( ق مرکب ) فی الجمله. خلاصه. ملخص. بالاخره :
در جمله یکی خط بدیعاست که زان خط
صد توبه شکسته ست و دوصد پرده دریده ست.
معزی.
درجمله بر این کار اقبال تمام کردم. ( کلیله و دمنه ). درجمله بدین استکشاف صورت یقین جمال ننمود. ( کلیله و دمنه ). درجمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند. ( کلیله و دمنه ). درجمله جوان دل به باد داد از سر کوی به پای می رفت و از پای بسر می آمد. ( سندبادنامه ص 182 ). درجمله به تزویر و شعوذه و نیرنج فقیره همگی زن در ضبطآورد. ( سندبادنامه ص 191 ).

فرهنگ فارسی

فی الجمله خلاصه ملخص بالاخره

پیشنهاد کاربران

در جمله: بر روی هم ، روی هم رفته
( ( آدمی در جمله ، تا از نفس پر باشد چو جوز
هر زمانی آید از وی دیو را بوی پنیر ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 387. )

خلاصه، به هر حال

بپرس