در اهتزاز بودن


معنی انگلیسی:
flutter, fly, waver

مترادف ها

flutter (فعل)
بال بال زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن، سراسیمه بودن، لرزاندن

tilt (فعل)
کج کردن، کج شدن، در اهتزاز بودن، یک ور شدن، در نوسان بودن، کج کردن کج شدن، شیب داشتن، یک وری بودن

flicker (فعل)
سوسو زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن

فارسی به عربی

ارتجاف , رجفة

پیشنهاد کاربران

بپرس