در امده
/darAmade/
لغت نامه دهخدا
- درآمده خلقت ؛ عربک. متداخل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| فرورفته : قَعِس ؛ درآمده پشت. ( منتهی الارب ). هَضم ؛ درآمده شکم گردیدن. ( از منتهی الارب ). || برون شده. || صادرگشته. || آشکارشده. پدیدگشته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به درآمدن شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دَرآمَدَه. ( کُنِستَه نام ) ۱ - درآمَستَه. || ۲ - درآیِستَه: درآییده.