واگذاردن
مستفید کردن ، برخوردار کردن ، بهره مند کردن
راه را باز کردن برای انجام کاری ، رضایت دادن به انجام پذیرفتن انجام کاری
اختیار، در اختیار قرار دادن یا نهادن ( چیزی به کسی یا جایی )
واژه ی از ریشه عربی �اختیار� نیز چون برخی از دیگر واژه های از همین ریشه بزبان پارسی آسیب بسیاری رسانده و به آرش های گوناگون و نزدیک و دوری با یکدیگر بکار رفته و می رود؛ یکی از آن ها با کاربرد کارواژه ی کمکی: �در اختیار قرار دادن یا نهادن ( چیزی به کسی یا جایی ) � است که کوشیده ام برای آن جایگزینی درخور بیابم. پیشنهادم دو گزینه ی زیر است:
... [مشاهده متن کامل]
الف. چیزی / داده ای را به آگاهی کسی یا جایی رساندن؛ نمونه:
ما گزارش کار خود ( یا داده های مان ) را به آگاهی شما خواهیم رساند.
ب. چیزی / داده ای را به کسی یا جایی سپردن؛ نمونه:
ما نمی توانیم چنین گزارشی ( یا داده هایی ) را به شما بسپریم.
واژه ی از ریشه عربی �اختیار� نیز چون برخی از دیگر واژه های از همین ریشه بزبان پارسی آسیب بسیاری رسانده و به آرش های گوناگون و نزدیک و دوری با یکدیگر بکار رفته و می رود؛ یکی از آن ها با کاربرد کارواژه ی کمکی: �در اختیار قرار دادن یا نهادن ( چیزی به کسی یا جایی ) � است که کوشیده ام برای آن جایگزینی درخور بیابم. پیشنهادم دو گزینه ی زیر است:
... [مشاهده متن کامل]
الف. چیزی / داده ای را به آگاهی کسی یا جایی رساندن؛ نمونه:
ما گزارش کار خود ( یا داده های مان ) را به آگاهی شما خواهیم رساند.
ب. چیزی / داده ای را به کسی یا جایی سپردن؛ نمونه:
ما نمی توانیم چنین گزارشی ( یا داده هایی ) را به شما بسپریم.