دخمه بان ؛ نگهبان دخمه دان
دَخْمه ؛ محل نگهداری دانه ها و غلات با ریخت دیگر آن تَخمه
مرتبط با کلمه ی تُخم و تُخمه
دُخمَر ؛ اصطلاح دخمر شدن گیاهان و بوته ها یعنی گیاه و بوته به مرحله ی تخمه دار شدن و تخم ریزی و بذرپاشی رسیده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
دُخمره ؛ اصطلاح دُخمره کردن زمین یعنی بذر پاشی و کاشتن غلات و دانه ها در زمین و باردار کردن زمین و خاک.
زمین دخمره شده یعنی زمین بذرپاشی شده و باردار شده.
کلمه ی دخمه با کاربری محل نگهداری دانه ها و غلات در شعر فردوسی به وفور گفته شده است
چو پردخت از آن دخمه ارجمند
ز بیرون بزد دارهای بلند.
که این دخمه پر لاله باغ تو باد
کفن دشت شادی وراغ تو باد.
پر از نور ایزد ببد دخمه ها
وز آلودگی پاک شد تخمه ها.
دقیقی
گر بگویم شمه ای زان زخمه ها
جانها سر بَرزَنَد از دخمه ها.
مولوی
هر که را رهبری کلاغ کند
بیگمان دل به دخمه داغ کند .
عنصری
از آنجایی که محل نگهداری دانه ها و غلات باید برای جلوگیری از فساد و جوانه زدن دانه ها در جای خشک و سرد و خنک باشد بر همین مبنا از این مکان استفاده های دیگری هم می شده است .
این نکته هم لازم به ذکر است که هوشمندترین موجدات زنده در طبیعت همین تخمه ها و دانه ها هستند چون علاوه بر اینکه تخم ها به عنوان یک موجودات جان دار حامل و وارث خصوصیات ژنتیک نسل های خودشان می باشند در دما و شرایط خاصی شروع به رشد و نمو می کنند نمونه عینی این مطلب در بیضه ی مردان قابل مشاهده است که در هوای سرد بیضه ها برای مراقبت از خودشان ، خودشان را جمع می کنند تا از دمای بدن استفاده کنند و در هنگام هوای گرم برای خنک شدن خودشان با آویزان شدن و دور شدن از منطقه ی گرم بدن، خودشان را خنک می کنند.
یک اصطلاح رایجی هم در این خصوص تحت عنوان تخمی کار کردن وجود دارد که متأسفانه به دلیل عدم آگاهی در مورد اصل این کار به معنی بی فکر و بی خیال کار کردن برداشت شده است در صورتی که تخمی کار کردن یعنی هوشمندانه کار کردن.
تُخم یا تَخم ؛ مرتبط با کلمه ی تخمین، که حرف ( خ ) در این کلمه از زاویه ی قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ک ) و ( ق ) می باشد. بر همین مبنا در راسته و جریان ایجاد مفاهیم کلمات، این کلمه از یک جهت مرتبط با کلمه ی مکان و کمان و کمین می باشد. و از جهتی دیگر مرتبط با کلمه ی قطب و قاطبه می باشد یعنی یک فضای بسته یعنی سر و ته یک چیز یا دو چیز به هم رسیدن.
اصطلاح تخمین زدن نیز با توجه به سخن خود کلمه به مفهوم امکان سنجی مفهوم می رساند. یا اگر به یک صورت انطباقی دیگر این مسئله را تفسیر کنیم یعنی یک مقوله یا یک مبحث و یک مسئله ای را به صورت کوانتیته و کونتریک و قابل شمارش و محاسبه بررسی کردن مفهوم می رساند.
اصطلاح اَخم و تَخم که در مکالمات عامیانه استفاده می شود حالتی که چهره درهم جمع می شود و ابروها به هم می رسند.
موازات مفهومی غیرانطباقی این کلمه کلماتی از قبیل عقد و گره و بسته هست.
اگر هم از قانون چرخش حروف در غالب کلمه برای ایجاد مفاهیم در ابعاد کاربردی مختلف به این کلمه نگاه کنیم کلمه ی ختم و خاتمه و قطب و قاطبه به مفهوم بسته شدن چیزی قابل روئیت هست.
اگر هم از زاویه تغییر شکل حروف در غالب کلمه که باعث ایجاد لهجه ها و زبان ها شده است نگاه کنیم حرف خ ق و حرف م ب با توجه به محل نزدیکی صدور آوای آنها از ابزارهای دهان جهت رفتن مفهوم به یک سمت مفهومی مستقل دیگر قابل تبدیل به هم هستند و به کلماتی از قبیل قطب قاطبه و بخت و ختبه و غیره خواهیم رسید.
هرچند که حرف ت در کلمه تخم، باب گشایش و ورود به اصل کلمه یعنی خم می باشد کلمه خم هم عمل ایجاد خمیدگی در این کلمه فلسفه پیدایشش را بهتر نمایان می کند.
اگر هم از زاویه ی ذات این سه حرف در کلمه تخم نگاه کنیم زیباتر هم می شود. یعنی مدل صدور آوای حرف ت نزدیک ترین حالت به خارج شدن آوا به بیرون از دهان هست و حرف خ که از مرکز دهان ابراز وجود می کند و نهایتا حرف م که لب ها کلمه را می بندد یا کلمه را باز نموده و گشایشی در ایجاد مفهوم می کند. مثلاً اگر به جای حرف ت در تخم حرف ش بود و کلمه شخم ایجاد می شد در اینجا تفاوت ذات حرف ت و حرف ش در این هست که در عمل شخم زدن صدای پخش زیادی با حجم زیاد ایجاد می شود ولی در حرف ت آوا به صورت تک ضربی و ناگهانی و مدت کوتاه تری انجام می شود که این آوا با عمل شکستن به لحاظ مدت زمان صدا همخوانی دارد
اگر هم از زاویه حروف مُصَوِّت که باعث به جریان انداختن حروف صامت در دهان می شود نگاه کنیم در زوایای بسیار پهن تری مفاهیم ایجاد می شود.
مطلب تحلیل شده ی فوق، فلسفه ی ایجاد و پیدایش و توضیح شرایط فیزیکی کلمه ی تخم را منطبق بر واقیعت هستی این موجود زنده تحت عنوان تخم برای ما روشن کرد.
درک بهتر و دقیقتر مفهوم کلمه ی تخم برمبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات مرتبط با کلمه ی دخمه در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
در قانون قلب ها دو حرف ( د ت ) به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان قابل تبدیل و منقلب شدن به سمت همدیگر در ساختمان کلمات جهت ایجاد کاربری های مختلف در موقعیت های کاربردی مختلف می باشند.
دَخْمه ؛ محل نگهداری دانه ها و غلات با ریخت دیگر آن تَخمه
مرتبط با کلمه ی تُخم و تُخمه
دُخمَر ؛ اصطلاح دخمر شدن گیاهان و بوته ها یعنی گیاه و بوته به مرحله ی تخمه دار شدن و تخم ریزی و بذرپاشی رسیده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
دُخمره ؛ اصطلاح دُخمره کردن زمین یعنی بذر پاشی و کاشتن غلات و دانه ها در زمین و باردار کردن زمین و خاک.
زمین دخمره شده یعنی زمین بذرپاشی شده و باردار شده.
کلمه ی دخمه با کاربری محل نگهداری دانه ها و غلات در شعر فردوسی به وفور گفته شده است
چو پردخت از آن دخمه ارجمند
ز بیرون بزد دارهای بلند.
که این دخمه پر لاله باغ تو باد
کفن دشت شادی وراغ تو باد.
پر از نور ایزد ببد دخمه ها
وز آلودگی پاک شد تخمه ها.
دقیقی
گر بگویم شمه ای زان زخمه ها
جانها سر بَرزَنَد از دخمه ها.
مولوی
هر که را رهبری کلاغ کند
بیگمان دل به دخمه داغ کند .
عنصری
از آنجایی که محل نگهداری دانه ها و غلات باید برای جلوگیری از فساد و جوانه زدن دانه ها در جای خشک و سرد و خنک باشد بر همین مبنا از این مکان استفاده های دیگری هم می شده است .
این نکته هم لازم به ذکر است که هوشمندترین موجدات زنده در طبیعت همین تخمه ها و دانه ها هستند چون علاوه بر اینکه تخم ها به عنوان یک موجودات جان دار حامل و وارث خصوصیات ژنتیک نسل های خودشان می باشند در دما و شرایط خاصی شروع به رشد و نمو می کنند نمونه عینی این مطلب در بیضه ی مردان قابل مشاهده است که در هوای سرد بیضه ها برای مراقبت از خودشان ، خودشان را جمع می کنند تا از دمای بدن استفاده کنند و در هنگام هوای گرم برای خنک شدن خودشان با آویزان شدن و دور شدن از منطقه ی گرم بدن، خودشان را خنک می کنند.
یک اصطلاح رایجی هم در این خصوص تحت عنوان تخمی کار کردن وجود دارد که متأسفانه به دلیل عدم آگاهی در مورد اصل این کار به معنی بی فکر و بی خیال کار کردن برداشت شده است در صورتی که تخمی کار کردن یعنی هوشمندانه کار کردن.
تُخم یا تَخم ؛ مرتبط با کلمه ی تخمین، که حرف ( خ ) در این کلمه از زاویه ی قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ک ) و ( ق ) می باشد. بر همین مبنا در راسته و جریان ایجاد مفاهیم کلمات، این کلمه از یک جهت مرتبط با کلمه ی مکان و کمان و کمین می باشد. و از جهتی دیگر مرتبط با کلمه ی قطب و قاطبه می باشد یعنی یک فضای بسته یعنی سر و ته یک چیز یا دو چیز به هم رسیدن.
اصطلاح تخمین زدن نیز با توجه به سخن خود کلمه به مفهوم امکان سنجی مفهوم می رساند. یا اگر به یک صورت انطباقی دیگر این مسئله را تفسیر کنیم یعنی یک مقوله یا یک مبحث و یک مسئله ای را به صورت کوانتیته و کونتریک و قابل شمارش و محاسبه بررسی کردن مفهوم می رساند.
اصطلاح اَخم و تَخم که در مکالمات عامیانه استفاده می شود حالتی که چهره درهم جمع می شود و ابروها به هم می رسند.
موازات مفهومی غیرانطباقی این کلمه کلماتی از قبیل عقد و گره و بسته هست.
اگر هم از قانون چرخش حروف در غالب کلمه برای ایجاد مفاهیم در ابعاد کاربردی مختلف به این کلمه نگاه کنیم کلمه ی ختم و خاتمه و قطب و قاطبه به مفهوم بسته شدن چیزی قابل روئیت هست.
اگر هم از زاویه تغییر شکل حروف در غالب کلمه که باعث ایجاد لهجه ها و زبان ها شده است نگاه کنیم حرف خ ق و حرف م ب با توجه به محل نزدیکی صدور آوای آنها از ابزارهای دهان جهت رفتن مفهوم به یک سمت مفهومی مستقل دیگر قابل تبدیل به هم هستند و به کلماتی از قبیل قطب قاطبه و بخت و ختبه و غیره خواهیم رسید.
هرچند که حرف ت در کلمه تخم، باب گشایش و ورود به اصل کلمه یعنی خم می باشد کلمه خم هم عمل ایجاد خمیدگی در این کلمه فلسفه پیدایشش را بهتر نمایان می کند.
اگر هم از زاویه ی ذات این سه حرف در کلمه تخم نگاه کنیم زیباتر هم می شود. یعنی مدل صدور آوای حرف ت نزدیک ترین حالت به خارج شدن آوا به بیرون از دهان هست و حرف خ که از مرکز دهان ابراز وجود می کند و نهایتا حرف م که لب ها کلمه را می بندد یا کلمه را باز نموده و گشایشی در ایجاد مفهوم می کند. مثلاً اگر به جای حرف ت در تخم حرف ش بود و کلمه شخم ایجاد می شد در اینجا تفاوت ذات حرف ت و حرف ش در این هست که در عمل شخم زدن صدای پخش زیادی با حجم زیاد ایجاد می شود ولی در حرف ت آوا به صورت تک ضربی و ناگهانی و مدت کوتاه تری انجام می شود که این آوا با عمل شکستن به لحاظ مدت زمان صدا همخوانی دارد
اگر هم از زاویه حروف مُصَوِّت که باعث به جریان انداختن حروف صامت در دهان می شود نگاه کنیم در زوایای بسیار پهن تری مفاهیم ایجاد می شود.
مطلب تحلیل شده ی فوق، فلسفه ی ایجاد و پیدایش و توضیح شرایط فیزیکی کلمه ی تخم را منطبق بر واقیعت هستی این موجود زنده تحت عنوان تخم برای ما روشن کرد.
درک بهتر و دقیقتر مفهوم کلمه ی تخم برمبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات مرتبط با کلمه ی دخمه در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
در قانون قلب ها دو حرف ( د ت ) به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان قابل تبدیل و منقلب شدن به سمت همدیگر در ساختمان کلمات جهت ایجاد کاربری های مختلف در موقعیت های کاربردی مختلف می باشند.
دخمه چاله ؛ جایی تنگ و تاریک.