دختندر

لغت نامه دهخدا

دختندر. [ دُ ت َ دَ ] ( اِ مرکب ) دختر شوی از زن دیگر باشد. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ). نادختری. دختر شوی از زنی دیگر. ( یادداشت مؤلف ). || دختر زن از شوی دیگر. ( جهانگیری ) ( از اوبهی ) ( برهان ) ( آنندراج ). دختر زن از شوهر دیگر :
جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچوبا دختندرا.
رودکی.
فاطمه را عایشه مایندر است
پس تو مرا شیعت مایندری
شیعت مایندری ای بدنشان
شاید اگر دشمن دختندری.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( اسم ) دختری که از شوهر دیکر یا از زن دیگر باشد . نا دختری .

فرهنگ معین

(دُ خْ تَ دَ ) (اِ. ) نک دختراندر.

فرهنگ عمید

=دختراندر: شیعت مارندری ای بدنشان / شاید اگر دشمن دختندری (ناصرخسرو: ۵۵ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس