دختر یفتاح ( انگلیسی: Jephthah's daughter ) شخصیتی در کتاب مقدس عبری است، که داستانش در کتاب داوران قسمت ۱۱ بازگو شده است.
یفتاح یکی از داوران بنی اسرائیل است. وقتی قوم او توسط عمونیان تهدید نظامی می شوند، از یفتاح درخواست می کنند تا فرمانده آنها باشد و یفتاح با این وعده که در صورت پیروزی، رهبر کلی آنها خواهد شد، موافقت می کند. اما قبل از رفتن به نبرد، او با یهوه عهد می بندد که اگر پیروزی نصیبش شد، در بازگشت از نبرد، «هر که اول از خانه بیرون بیاید» برای یهوه قربانی کند. ( عبری ضمیر شخصی یا غیرشخصی را مجاز می داند ) در درگیری بعدی یفتاح و نیروهایش پیروز می شوند. با این حال، شادی کوتاه مدت است، زیرا در بازگشت به خانه، تنها فرزند او، دختری که نامش ذکر نشده است، در حال رقصیدن و نواختن تنبور به استقبال او آمد ( آیه ۳۴ ) . این دختر پدرش یفتاح را تشویق می کند تا به عهد خود عمل کند ( آیه ۳۶ ) او فقط از او می خواهد که یک مهلت دوماهه به او بدهند تا با دوستان زنش در کوهستان وقت بگذراند و در عزاداری برای باکرگی اش باشد. ( آیه ۳۸ ) . این درخواست پذیرفته می شود. وقتی او نزد پدرش بازمی گردد، پدرش «طبق نذری که کرده بود» با او رفتار می کند. ( آیه ۳۹ ) [ ۱]
کتاب مقدس به صراحت بیان نمی کند که یفتاح دختر خود را به عنوان قربانی سوختنی قربانی کرد. از آنجایی که دخترش از این واقعیت عزادار بود که هرگز ازدواج نخواهد کرد به جای اینکه سوگواری کند که در شرف مرگ است ( داوران ۱۱: ۳۶–۳۷ ) ، این احتمالاً نشان می دهد که یفتاح او را به جای قربانی کردن، به یک خیمه به عنوان خادم سپرد. با این حال، به نظر می رسد که قضات ۱۱:۳۹ نشان می دهد که او عمل قربانی کردن دخترش را انجام داد: «او همان طور که نذر کرده بود با او کرد. »[ ۲]
یک عقیده در میان مفسران این است که پس از آن که دختر برای باکرگی خود در پرتو فرمان کتاب مقدس مبنی بر «بارور و زیاد شدن» سوگواری کرد زیرا اکنون دیگر قادر به انجام آن نبود، یفتاح دخترش را در یک عمل قربانی کردن انسان کشت.
عقیده مخالفی نیز وجود دارد که دختر یفتاح به همان روشی که سموئیل پس از تولد تقدیم به خداوند شد، بقیه عمر خود را در انزوا گذراند. این مبتنی بر ملاحظاتی است مانند گریه کردن برای باکرگی خود که اگر در شرف مرگ بود معنایی نداشت. مفسرانی مانند داوود قیمحی این دیدگاه را دارند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفیفتاح یکی از داوران بنی اسرائیل است. وقتی قوم او توسط عمونیان تهدید نظامی می شوند، از یفتاح درخواست می کنند تا فرمانده آنها باشد و یفتاح با این وعده که در صورت پیروزی، رهبر کلی آنها خواهد شد، موافقت می کند. اما قبل از رفتن به نبرد، او با یهوه عهد می بندد که اگر پیروزی نصیبش شد، در بازگشت از نبرد، «هر که اول از خانه بیرون بیاید» برای یهوه قربانی کند. ( عبری ضمیر شخصی یا غیرشخصی را مجاز می داند ) در درگیری بعدی یفتاح و نیروهایش پیروز می شوند. با این حال، شادی کوتاه مدت است، زیرا در بازگشت به خانه، تنها فرزند او، دختری که نامش ذکر نشده است، در حال رقصیدن و نواختن تنبور به استقبال او آمد ( آیه ۳۴ ) . این دختر پدرش یفتاح را تشویق می کند تا به عهد خود عمل کند ( آیه ۳۶ ) او فقط از او می خواهد که یک مهلت دوماهه به او بدهند تا با دوستان زنش در کوهستان وقت بگذراند و در عزاداری برای باکرگی اش باشد. ( آیه ۳۸ ) . این درخواست پذیرفته می شود. وقتی او نزد پدرش بازمی گردد، پدرش «طبق نذری که کرده بود» با او رفتار می کند. ( آیه ۳۹ ) [ ۱]
کتاب مقدس به صراحت بیان نمی کند که یفتاح دختر خود را به عنوان قربانی سوختنی قربانی کرد. از آنجایی که دخترش از این واقعیت عزادار بود که هرگز ازدواج نخواهد کرد به جای اینکه سوگواری کند که در شرف مرگ است ( داوران ۱۱: ۳۶–۳۷ ) ، این احتمالاً نشان می دهد که یفتاح او را به جای قربانی کردن، به یک خیمه به عنوان خادم سپرد. با این حال، به نظر می رسد که قضات ۱۱:۳۹ نشان می دهد که او عمل قربانی کردن دخترش را انجام داد: «او همان طور که نذر کرده بود با او کرد. »[ ۲]
یک عقیده در میان مفسران این است که پس از آن که دختر برای باکرگی خود در پرتو فرمان کتاب مقدس مبنی بر «بارور و زیاد شدن» سوگواری کرد زیرا اکنون دیگر قادر به انجام آن نبود، یفتاح دخترش را در یک عمل قربانی کردن انسان کشت.
عقیده مخالفی نیز وجود دارد که دختر یفتاح به همان روشی که سموئیل پس از تولد تقدیم به خداوند شد، بقیه عمر خود را در انزوا گذراند. این مبتنی بر ملاحظاتی است مانند گریه کردن برای باکرگی خود که اگر در شرف مرگ بود معنایی نداشت. مفسرانی مانند داوود قیمحی این دیدگاه را دارند.

wiki: دختر یفتاح