دختر خم

لغت نامه دهخدا

دختر خم. [ دُ ت َ رِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب انگوری. ( برهان ). کنایه از مطلق شراب. ( آنندراج ). کنایه از شراب لعلی. ( فرهنگ فارسی ). شراب. بنت خابیه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

شراب انگور

پیشنهاد کاربران

بپرس