دحداح
لغت نامه دهخدا
دحداح. [ دَ ] ( اِخ ) رشیدبن غالب. رجوع به رشید... و رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 130 و معجم المطبوعات شود.
دحداح. [ دَ ] ( اِخ ) ( الشیخ اسکندر ) از بزرگان مشایخ دحداحیه است به لبنان سالی چند منشی و ترجمان محکمه تجارت بیروت بود و هم در بیروت درگذشت و کتبی دارد. ( معجم المطبوعات ).
دحداح. [ دَ ] ( اِخ ) ( الشیخ سلیم خطار ) او راست : حیاةالدین و التمدن ( 1896 م ) و نابلیون الاول و المقابلة بینه و بین اعظم مشاهیر الرجال ( 1898 م ). ( معجم المطبوعات ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید