دجاج
لغت نامه دهخدا
- دجاج الارض ؛ ابیا. ماکیان کوهی نوک دراز.( از دزی ج 1 ص 424 ).
- دجاج بری ؛ غرغر.قرقاول. ( ناظم الاطباء ).
- دجاج قرنبیط ؛ قرقاول. ( ناظم الاطباء ).
- دجاج هندی ؛ بوقلمون. ( ناظم الاطباء ).
- ذوالدجاج ؛ لقب شاعری است. ( از ناظم الاطباء ).
دجاج. [ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ دُجاجة. ( دهار ).
فرهنگ فارسی
۱ - ماکیان مرغ خانگی . ۲ - گروهه ریسمان . ۳ - عیال .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
�دَجاج� به معنای مرغ اسم مونث حقیقی است زیرا متضادی از جنس خودش مانند "دیک" در معنای خروس دارد.
ماکیان