دثور
لغت نامه دهخدا
دثور. [ دُ ] ( ع مص ) برگ آوردن درخت. || کهنه گردیدن رسم. || چرکین شدن جامه. || زنگ آلوده شدن شمشیر. ( منتهی الارب ). || ناپدید شدن نشان. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). || ناپدید شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || روز فراموش شدن : دثورالنفس ؛ روزفراموشی آن. || از یاد رفتن چیزی : دثورالقلب ؛ از یاد رفتن ذکر آن.
دثور. [ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ دثر. مالها. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. چرکین شدن جامه.
۳. زنگ آلوده شدن شمشیر.
۴. ناپدید شدن نشان.
۵. کهنگی، فرسودگی.
پیشنهاد کاربران
زوال پذیر و زودگذر