دثر
لغت نامه دهخدا
دثر. [ دِ ] ( ع ص ) هو دثر مال ؛ او نیک سرانجام دهنده مال است. ( منتهی الارب ).
دثر. [ دَ ث َ ] ( ع اِ ) چرک. ( منتهی الارب ). وسخ. ( اقرب الموارد ). چرک جامه و جز آن. شوخ. || ( ص ) کثیر. بسیار. یقال : عکر دثر؛ ابل کثیر. ( منتهی الارب ).
دثر. [ دَ ث َ ] ( اِخ ) قلعه ای است به یمن. ( منتهی الارب ).از دژهای مشارق ذمار است به یمن. ( معجم البلدان ).
دثر. [ دُ ث ُ ] ( ع اِ ) ج ِ دثار. ( مهذب الاسماء ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دُسُرٍ: جمع دسار است ، که به معنای میخهایی است که با آن تختههای کشتی را به یکدیگر میکوبند .
تکرار در قرآن: ۱(بار)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
wikialkb: ریشه_دثر
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید