دبیق. [ دَ ] ( اِخ ) شهریست به مصر. از آنجاست جامه های دبیقی. ( منتهی الارب ). شهرکی بوده است میان فرماء و تنیس از اعمال مصر و ثیاب دبیقی به آن منسوبست. ( معجم البلدان ). دبیق. [ دَ ] ( ع مص ) پر شدن حوض. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
یکی از شهرهای مصر سفلی که پارچه دبیقی بدان منسوبست .