دبیره


معنی انگلیسی:
discourse, paper, writing

لغت نامه دهخدا

دبیره. [ دُ ب َ رَ ] ( اِخ ) دهی است به بحرین از آن بنی عامربن حارث بن عبدالقیس. ( معجم البلدان ).

دبیره. [ دَ رَ / رِ ] ( اِ ) خط. رجوع به دبیری شود.
- دین دبیره ؛ خط که بدان احکام دین نوشته شود. دین دبیریه. دین دبیری. خط اوستایی. ( فرهنگ ایران باستان پورداود ص 102 ).

پیشنهاد کاربران

اعراب به دکتر هم �ه� اضافه می کنن. احتمالا مونث دبیر باشه.
دبیره را برابر با واژه ی عربی خط می دانند.
فقط برای من این پرسش شکل گرفته که آیا ارتباطی میان دبیر ( واژه ی عربی به معنی آموزگار ) و دبیره وجود دارد؟؟ اگه اینطور باشه که باز دبیره میشه عربی. اگه کسی از دوستان در این باره اطلاعی داره سپاسگزار میشم پاسخ بده
authoress
دبیره، همسنگ خط در زبان تازی است. نام دیگر دبیره در زبان پارسی ، کِشِه است. برخی کسان می پسندند و می خواهند آوای تازی به آن دهند. پس کِشِه را کِشَه می گویند. سَمیره هم به چم خطی است که می کشیم. نیز:
در زبان پارسی، همسنگ کاتب تازی ، نویسار است.
د بیر
اول
د =از دادن می اید
ببر =حفظ کردن =نگهداری کردن =حافظه
دبیره=دادن به حافظه
حفظ و نگهداری کردن از چیزی که همانا خط از گفتار نگهداری می کند و آنرا حفظ می کند
دبیره: خط نوشتاری
دبیر: نویسنده
این واژه پارسی است و در دانشنامه ی علایی ابن سینا هم به جای: کاتب، بسیار بکاررفته است.
دبیره به خط نوشتاری گویند. لذا به کسی که صورت گفت وگوهای جلسه رامی نویسد، دبیرجلسه می گویند، دبیرخانه هم از این واژه ساخته شده است.

بپرس