دبکلو

لغت نامه دهخدا

دبکلو. [ دِ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. در 14/5 هزارگزی جنوب ورزقان و 13 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل با سکنه 37. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالروست. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دبکلو. [ دِ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی ،معتدل. دارای 235 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دبکلو. [ دِ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر خیاو در 8 هزار گزی جنوب باختری خیاو و 6هزارگزی شوسه خیاو به اهر. جلگه معتدل دارای 233 سکنه. آب آن از مشکین چای و بیگلوسوئی ( یارلقان ). محصول آنجا غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دبکلو. [ دِ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب در 22هزارگزی شمال خاوری سراب و 9هزارگزی شوسه سراب اردبیل کوهستانی معتدل دارای 82 سکنه. آب آن از نهر و چشمه. محصول آنجا غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس