لغت نامه دهخدا
دبوسی. [ د ] ( اِخ ) ابوزید عبداﷲبن عمربن عین القاضی از مردم دبوسه بخارا و از مشاهیر فقهاء حنفی است و اول کسی است که علم خلاف وضع کرده و بر وجود بیرون آورده است. وفات وی در بخارا به سال 403 ( یا 430 ) هَ. ق. بوده است او راست : کتاب الاسرار و تقویم ادله. و نیز رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 307 و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی شود.
دبوسی. [ دَ ] ( اِخ ) سیدعلی بن مظفر علوی حسینی مکنی به ابوالقاسم از مردم دبوسه بوده که شهرکیست میان بخارا و سمرقند. ( ابن خلکان ج 1 ص 274 ). و نسبتش به امام زین العابدین می پیوسته و از معاصران امام محمد غزالی بوده است. ( غزالی نامه همائی ص 285 ).
دبوسی. [ دُ ] ( اِخ ) ( کلود ) آهنگسازفرانسوی متولد به سال 1862 در ژرمن آن له و متوفی به سال 1918 م. وی زبان موسیقی را تجددی بخشیده است.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید