دبه اوردن

لغت نامه دهخدا

( دبه آوردن ) دبه آوردن. [ دَب ْ ب َ / ب ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) دبه کردن. وادنگ درآوردن. پس از قبول معامله ای بار دیگر افزونی خواستن. زیاده خواستن پس از آنکه قبلاً به امر رضایت داده بود. پس از خریدن چیزی و قطع و فصل بیع از نو خواستن. زیاده خواستن از قرار پیش. جر زدن. دبه درآوردن. دبه کردن. بار دیگر گفتن یا کردن چیزی را. دوباره بر سر مطلبی که آنرا تمام شده گفته بود رفتن. بازگشت به آنکه از آن صرفنظر کرده بود. در بیت ذیل گذشته از معنی مورد اشاره به معنی ظرف روغن نیز ایهام دارد :
ای بیوک اُبه و کیخای ده
دبه آوردم بیا روغن بده.
مولوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس