توضیح و تشریح کلمه ی دبه در متن زیر تبیین و تحلیل شده است ؛
دیپلم ؛ منشعب از کلمه ی دیب و دیبا شدن.
به مفهوم دیپ شدن و دیبا شدن در مسائل
به مفهوم پرداختن به عمق مسائل و آداب و رسوم را به صورت علمی و کلاسیک عمیق شدن و یاد گرفتن.
... [مشاهده متن کامل]
به مفهوم عمق پیدا کردن و عمیق شدن در مسائل.
در زبان انگلیسی با نگارش deep در حال استفاده می باشد.
کلمه ی دیپلماسی نیز تحت عنوان پرداختن به عمق مسائل و رعایت آداب حکومت داری در حال استفاده است.
دیبا: با توجه به قانون چرخش حروف در کلمات و خاصیت لاتین بودن زبان که همچون ملات در مَلّاته در غالب یا پاتیل کلمات در حال لت خوردن و متلاطم شدن برای ایجاد مفاهیم جدید هست کلمه دیبا یعنی محصولی یا شخصیتی که بر مبنای یک آدابی شکل گرفته باشد و آباد شده باشد گویند. در مورد اشیا معمولا در مورد پارچه ابریشمین که با طرح و نقش های بسیار زیبا و جنس مرغوب بافته می شد می گفتند اما در مورد شخصیت ها به کسانی اطلاق می شود که آداب دان و ادیب و مبادی آداب هستند و با رعایت آن آداب و قوانین به مخزن علم ابدی دست پیدا می کنند. مَنِش انسانهای ادیب و دیبا نیز تدبیر نمودن در امور و به کار بستن آن در عالم واقعیت هست. در کل ریشه و مصدر یا بن واژه این کلمه ادب می باشد. مترادف موازی و مفهومی این کلمه قانون می باشد. اصطلاحاً یک جمله ای در عالم ارتباطات کلامی زیاد استفاده می شود با این مضمون که هر کاری یا شغلی یک آدابی داره، قانونی داره که تا آن آداب و قوانین رعایت نشود فلسفه وجودی آن کار یا شغل ایجاد نمی گردد. زنجیره ی ریشه ای این کلمه این جمله رو به ما انسانها می گه؛ مبادی آداب بودن به آباد شدن منتهی می شود. در کل اگر به صورت خیلی خلاصه تعریفی از کلمه دیبا داشته باشیم یعنی عمیق یعنی مبادی آداب یعنی آباد کننده. یعنی رعایت شیوه و اصول هر کاری که پشتوانه فکری عمیقی داشته باشد و با تکرار آن شیوه و اصول و آداب به کرامت و کریم شدن منتهی می گردد.
اگر هم رد کلمه دیبا رو در زبان انگلیسی بزنیم به دو کلمه deep و depth و دیپلم خواهیم رسید به مفهوم عمیق و دارای عمق.
کلماتی که مرتبط با کلمه دیبا می باشد و جریان مفاهیم رو در مورد این کلمه در درون خودشان به ما نشان می دهند کلماتی از قبیل؛ دیبا، ادب، ادیب، دیپلم ، آداب، مبادی، آباد، بودا، بودن، ابدال.
کلمه دیبا در واقع اهمیت علم و دانش و دانایی و به کار بستن علوم درجهت آبادی را خیلی به بیننده القا می کند.
دیو به مفهوم رشد یافته. مثل دیوان حافظ یا دیوان عالی کشور البته با نگارش اصیل تر این کلمه دیبان حافظ و دیبان عالی کشور صحیح تر می باشد. دیوا مرتبط با کلمه ی دیبا به مفهوم دارای عمق و پر بودن از چیزی. از کلمه ی دیبا در زبان انگلیسی با نام deep در حال استفاده می باشد. از زاویه قوانین ایجاد کلمات، کلمه ی ادب و آداب و آباد و ابد نیز همین مفهوم را در خود دارند. بر همین مبنا و برداشت از مفهوم کلمه ی دیو، در راستای ریشه ی این کلمه، به شخص مداوا کننده و داوود و دوا دهنده نیز قابل برداشت است. یعنی شخص دیوا و داوود شخصی هست مبادی آداب می باشد و بر مبنای یک آداب و رسوم ذاتی و حقیقی، مداوا و دیبایی ایجاد می کند.
کلماتی که از دیپ در جایگاه های کاربردی مختلف برای ساخت کلمات انشعاب می یابد عبارتند از دَب دُب داب دوب دیب.
مثلاً کلمه ی دَبّه به مفهوم ظرفی که دارای عمق بیشتری نسبت به مابقی ظروف باشد.
یا کلمه ی دُبُر قابل تبدیل به دُبُل که به مقعد و کون و باسن ترجمه و برگردان شده است به مفهوم عضوی که دارای عمق باشد معنا و مفهوم دارد.
یا کلمه ی دبیر و مدبر و تدبیر که در جایگاه علمی و فکری کاربرد خودش را دارد.
کلمه ی دابه الارض به مفهوم زمین دارای عمق زیاد. مرتبط با کلماتی مثل دابگان و دابغان به مفهوم مکان پست و دارای عمق زیاد
یا اصطلاح تُپ تُپ کردن در هنگام ضربه زدن به چیزی که توخالی و دارای عمق باشد.
یا اصطلاح ادبار به مفهوم گذشتگان ، ریشه ، پشت ، اجداد. در قرآن اصطلاح ادبار النجوم به معنی ستارگان ناپدید شده.
یا کلمه ی دوبا قابل تبدیل به کلمه ی طوبا به معنی درخت ریشه دار
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی دبه از ریشه ی واژه ی دب فارسی هست
دَبْبه در زبان مازنی یا تبری:
ضربه ای که به بیضه مرد میخوره و اون حال بد و داغونی که به مرد دست میده، اون حالت بی حالی رو دَبْبه میگن.
2 تا لغت داریم
تَپ tap یا دَبْبه dabbe
دبه کلمه ای ترکی است به مانند خیلی از اسامی دیگر در آشپزی مانند؛ قاشق، چنگال، قاب، بشقاب، قابلمه، چاقو و . . .
دبه کلمه ای است ترکی همانند بسیاری دیگر از اسامی مانند قاشق، چنگال، قاب، قابلمه، چاقو و . . .
دله
دبه در زبان مازندرانی علاوه بر معانی اشاره شده در لغتنامه ها کسی که در ناحیه بیضه ها مشکل دارد نیز معنی می دهد ویک مثال معروف نیز در این زبان در باره همین کلمه وجود دارد
مثال"دبه خایه حوض او کرون معلوم بونه= کسی که در ناحیه بیضه مشکل ( عدم توانمندی ) دارد
... [مشاهده متن کامل]
هنگام آب کشیدن از چاه برای پرکردن حوضناتونی اش مشخص می شودهمین مثال را بصورت زیر هم آورده اند
مثال:"دبه خایه هوزی کرون معلوم بونه"که در این مثال هوزی کرون آب بازی و شنا معنی می دهد
دبه در پای فیل افکندن:پوست گاو ر اپر از کاه می کردند و به شکل مجسمه ی آدم در می آوردند و پیل را یاد می دادند که به فرمان پیل بان آن را در زیر پای لگدمال کند و سپس در اعدام و کشتن انسان ها از آن فیل استفاده می کردند .
... [مشاهده متن کامل]
( ( گر شتری رقص کن اندر رحیل
ورنه میفکن دبه در پای پیل ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 375 . )
دبه کلمه ایست فارسی که به غلط در دهخدا و معین و عمید عربی انگاشته شده.
دبه به معنی ظرف، تغییر شکل یافته ی کلمه ی تاپو به معنی خمره و ظرف میباشد.