دبستان

/dabestAn/

مترادف دبستان: آموزشگاه، دبیرستان، مدرسه، مکتب

معنی انگلیسی:
junior school, primary school, elementary school, grammar school

لغت نامه دهخدا

دبستان. [ دَ ب ِ ] ( اِ مرکب ) مدرسه. کُتّاب. ( یادداشت مؤلف ). دبیرستان. ( جهانگیری ). مکتب خانه. ( برهان ) ( جهانگیری ). صاحب غیاث اللغات آرد: مکتب و این لفظ در اصل ادبستان بود چون مکتب جای ادب است به این اسم مسمی شد. ( غیاث ). هدایت در انجمن آرا و صاحب آنندراج گویند: مخفف ادبستان و لهذا اطلاق آن بر مکتب میکنند و «به دبستان دادن » و «به مکتب دادن » بکار برند... و اگر مخفف ادبستان باشد عربی و پارسی ترکیبی خواهد بود چه «ادب » تازی و «ستان » فارسی است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). محل آموختن علم صوری و معنوی است. ( انجمن آرا ). این کلمه بخلاف آنچه فرهنگ نویسان متذکر شده اند مخفف ادبستان نیست بلکه از «دپ » پارسی باستان نوشتن و «ستان » پسوند مکان مرکب است. آنجا که نوباوگان را قرائت و کتابت آموزند. آنجا که هنر کتابت و خط آموزند و درین معنی با لغت دبیرستان فرقی ندارد وریشه کلمه یعنی دیپی از قوم سومر به ایران رسیده است و لغتهای دبیر و دبستان و به دبیرستان و دیباه و دیبه و دیباچه و دیوان از همین ریشه هستند. ( از فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 111 و 112 ) :
بهر برزن اندر دبستان بدی
همان جای آتش پرستان بدی.
فردوسی.
دفتر به دبستان بود و نقل ببازار
وین نرد بجایی که خرابات خرابست.
منوچهری.
حسرت نکند کودک را سود به پیری
هرگه که به خردی بگریزد ز دبستان.
ناصرخسرو.
دین دبستانست و امت کودکان پیش رسول
در دبستانست امت ز ابتدا تا انتها.
ناصرخسرو.
بنگر که چگونه ازین دبستان
بگریخته سوی بتان شد این عام.
ناصرخسرو.
اسلام دبستان تست ، عالم
مانند سراییست مال ز استام .
ناصرخسرو.
تا راه دبستان خط ندانی
خط را نشود پاک جانت جویا.
ناصرخسرو.
اینجاست به یمگان ترا دبستان
در بلخ مجویش نه در بخارا.
ناصرخسرو.
اسلام دبستان تست پورا
پیغمبرت استاد و چوب صمصام.
ناصرخسرو.
ای به شبستان ملک با تو ظفر خاصگی
وی به دبستان علم با تو خرد درسخوان.
خاقانی.
به مهر مام و دو پستان و زقه خرما
بجان باب و دبستان و تخته آداب.
خاقانی.
ابجد سودا بشوی بر در خاقانی آی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مدرسه ابتدایی، آموزشگاه برای نو آموزان
( اسم ) ۱ - جایی که در آن کتابت و قرائت آموزند

فرهنگ معین

(دَ بِ )(اِمر. )مدرسة ابتدایی ، آموزشگاه نوآموزان که بالاتر از کودکستان و پایین تر از دبیرستان است .

فرهنگ عمید

مدرسۀ ابتدایی، آموزشگاه برای نوآموزان.

دانشنامه عمومی

دبستان یا مدرسهٔ ابتدایی ( به فارسی دری  : مَکتَب ، جمع:مکاتب ؛ همچنین: صفوف اساسی ، در تاریخِ اسلامی  : مَدرَسَه ) آموزشگاهِ کودکان و نوآموزان است که در آن آموزش ابتدایی درس داده می شود. گذراندنِ دبستان نخستین گامِ آموزش رسمی است که در کشورهای گوناگون دورهٔ آن ۵ یا ۶ تا ۱۱ سال است. دبستان ها در بعضی از کشورها مدرسه است و آموزش های پیش دبستانی یا دبیرستان ممکن است در آن انجام گیرد. هر سال تحصیلی دبستان یک مرحله ( صف ، کلاس ) شمرده می شود که درجهٔ دانش آموز را با عدد ترتیبی روشن می کند. در کلاسِ اوّل ، توانایی خواندن و نوشتن آموزش داده می شود و در کلاس های بعدی متون بیشتر و آشنایی با مقدّمات علوم درس داده می شود تا دانش آموز به دبیرستان یا راهنمایی راه پیدا کند. در ایران، مقطع دبستان به دو دوره هر کدام شامل سه پایه تقسیم می شود. دوره ی اول از سال اول تا سوم و دوره ی دوم از چهارم تا ششم است.
تاریخ دبستان ها در کشورهای اسلامی با مَدرَسَه ها پیوند دارد و شغل آموزگاری کودکان ( به عربی: معلم الصّبیان ) رایج بوده است. از جمله این معلّمان در تاریخ ایران، ابومنصور ثعالبی بود. نخستین دستور اسلام برای آن معلّم ها، «برابر انگاشتنِ همهٔ دانش آموزان» در زمینهٔ درس دادن بود. بزرگان دین اسلام و نویسندگان برجستهٔ آن ها کتاب های زیادی دربارهٔ شیوه های درس دادن نوشته اند که نام کلّی آن ها کتاب های آداب المتعلّمین می باشد که مشهورترین آن ها از خواجه نصیرالدین طوسی است. آداب المتعلّمین ها کتاب هایی دربارهٔ آداب آموزش و پرورش به شیوهٔ توصیه شدهٔ دین اسلام، رسم علم آموختن و دانستنی های دانش آموز و مراتب اخلاقی آنان هستند که معمولاً به زبانِ عربی نوشته می شدند. [ ۱]
در مدرسه های اسلامی همراهِ آموزش ابتدایی، شریعت و احکام و زبان عربی درس داده می شد. حوزه های علمیه و نظامیه ها از جمله مدارس اسلامی اند که امروزه نیز اهمیّت آموزشی دارند. دورهٔ های مقدّماتی آن ها، آموزش ابتدایی به شیوهٔ سنّتی است. نخستین مدرسه های اسلامی در کنارِ مسجدها ساخته می شد. همچنین نمونه های از جایگزینی خانهٔ دانشمندان و بزرگان علوم اسلامی به مدرسه در تاریخ یاد شده و ساختمانِ بعضی از آن ها هنوز برپاست، که هنوز بعضی از آن ها پویایی دارند یا اثر تاریخی شده اند. مدرسه های اسلامی امروزی ممکن است ساختمانی نوین داشته باشند امّا همان کاربردِ سنتّی را دارند.
عکس دبستانعکس دبستان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آموزشگاه مُجری دومین مرحلۀ آموزش و پرورش، یعنی دورۀ ابتدایی (مرحلۀ نخست، دوره آمادگی است). بنابر آیین نامۀ دبستا ن ها، مصوب ۱۳۴۳ش، دبستان واحدی فرهنگی است که تعلیم و تربیت کودکان در سنین تعلیمات اجباری را به عهده دارد و با مسئولیت مستقیم رئیس و همکاری معاون و آموزگاران و خدمتگزارانِ جزء اداره می شود. طول مدت آموزش دبستانی در ایران پنج سال است. دبستان های ایران از لحاظ هزینه های تحصیلی بر دو دسته اند: دبستان دولتی که تابع قانون آموزش رایگان است و تعلیم دانش آموزان در آن ها مستلزم پرداخت شهریه نیست؛ و دبستان غیرانتفاعی که تعلیم دانش آموزان در آن ها مستلزم پرداخت شهریه است؛ این گونه دبستان ها در گذشته دبستان غیرمجانی و دبستان ملی خوانده می شدند.

مترادف ها

school (اسم)
اموزشگاه، گروه، دسته، مکتب، دبیرستان، دبستان، مدرسه، تحصیل در مدرسه، تدریس در مدرسه، مکتب علمی یا فلسفی، جماعت همفکر، دسته ماهی، گروه پرندگان

prep (اسم)
دبستان، مسابقه ازمایشی

فارسی به عربی

مدرسة

پیشنهاد کاربران

دبستان ؛ ادبستان ، ادیبستان ، دیبستان ، دیب ، دیبا ، دیبان ، دیوان ، دیپلم ، دیوا ، دوا ، دوام ، مداوم ، مداوا ، مداومت ، داوود و. . .
دب دیب داب توپ تاپ طبقه
دیپلم ؛ منشعب از کلمه ی دیب و دیبا شدن.
...
[مشاهده متن کامل]

به مفهوم دیپ شدن و دیبا شدن در مسائل
به مفهوم پرداختن به عمق مسائل و آداب و رسوم را به صورت علمی و کلاسیک عمیق شدن و یاد گرفتن.
به مفهوم عمق پیدا کردن و عمیق شدن در مسائل.
در زبان انگلیسی با نگارش deep در حال استفاده می باشد.
کلمه ی دیپلماسی نیز تحت عنوان پرداختن به عمق مسائل و رعایت آداب حکومت داری در حال استفاده است.
دیبا: با توجه به قانون چرخش حروف در کلمات و خاصیت لاتین بودن زبان که همچون ملات در مَلّاته در غالب یا پاتیل کلمات در حال لت خوردن و متلاطم شدن برای ایجاد مفاهیم جدید هست کلمه دیبا یعنی محصولی یا شخصیتی که بر مبنای یک آدابی شکل گرفته باشد و آباد شده باشد گویند.
در مورد اشیا معمولا در مورد پارچه ابریشمین که با طرح و نقش های بسیار زیبا و جنس مرغوب بافته می شد می گفتند اما در مورد شخصیت ها به کسانی اطلاق می شود که آداب دان و ادیب و مبادی آداب هستند و با رعایت آن آداب و قوانین به مخزن علم ابدی دست پیدا می کنند.
مَنِش انسانهای ادیب و دیبا نیز تدبیر نمودن در امور و به کار بستن آن در عالم واقعیت هست. در کل ریشه و مصدر یا بن واژه این کلمه ادب می باشد. مترادف موازی و مفهومی این کلمه قانون می باشد.
اصطلاحاً یک جمله ای در عالم ارتباطات کلامی زیاد استفاده می شود با این مضمون که هر کاری یا شغلی یک آدابی داره، قانونی داره که تا آن آداب و قوانین رعایت نشود فلسفه وجودی آن کار یا شغل ایجاد نمی گردد.
زنجیره ی ریشه ای این کلمه این جمله رو به ما انسانها می گه؛ مبادی آداب بودن به آباد شدن منتهی می شود. در کل اگر به صورت خیلی خلاصه تعریفی از کلمه دیبا داشته باشیم یعنی عمیق یعنی مبادی آداب یعنی آباد کننده. یعنی رعایت شیوه و اصول هر کاری که پشتوانه فکری عمیقی داشته باشد و با تکرار آن شیوه و اصول و آداب به کرامت و کریم شدن منتهی می گردد.
اگر هم رد کلمه دیبا رو در زبان انگلیسی بزنیم به دو کلمه deep و depth و دیپلم خواهیم رسید به مفهوم عمیق و دارای عمق.
کلماتی که مرتبط با کلمه دیبا می باشد و جریان مفاهیم رو در مورد این کلمه در درون خودشان به ما نشان می دهند کلماتی از قبیل؛ دیبا، ادب، ادیب، دیپلم ، آداب، مبادی، آباد، بودا، بودن، ابدال.
کلمه دیبا در واقع اهمیت علم و دانش و دانایی و به کار بستن علوم درجهت آبادی را خیلی به بیننده القا می کند.
دیو به مفهوم رشد یافته. مثل دیوان حافظ یا دیوان عالی کشور البته با نگارش اصیل تر این کلمه دیبان حافظ و دیبان عالی کشور صحیح تر می باشد. دیوا مرتبط با کلمه ی دیبا به مفهوم دارای عمق و پر بودن از چیزی. از کلمه ی دیبا در زبان انگلیسی با نام deep در حال استفاده می باشد. از زاویه قوانین ایجاد کلمات، کلمه ی ادب و آداب و آباد و ابد نیز همین مفهوم را در خود دارند. بر همین مبنا و برداشت از مفهوم کلمه ی دیو، در راستای ریشه ی این کلمه، به شخص مداوا کننده و داوود و دوا دهنده نیز قابل برداشت است. یعنی شخص دیوا و داوود شخصی هست مبادی آداب می باشد و بر مبنای یک آداب و رسوم ذاتی و حقیقی، مداوا و دیبایی ایجاد می کند.
کلماتی که از دیپ در جایگاه های کاربردی مختلف برای ساخت کلمات انشعاب می یابد عبارتند از دَب دُب داب دوب دیب.
مثلاً کلمه ی دَبّه به مفهوم ظرفی که دارای عمق بیشتری نسبت به مابقی ظروف باشد.
یا کلمه ی دُبُر قابل تبدیل به دُبُل که به مقعد و کون و باسن ترجمه و برگردان شده است به مفهوم عضوی که دارای عمق باشد معنا و مفهوم دارد.
یا کلمه ی دبیر و مدبر و تدبیر که در جایگاه علمی و فکری کاربرد خودش را دارد.
کلمه ی دابه الارض به مفهوم زمین دارای عمق زیاد. مرتبط با کلماتی مثل دابگان و دابغان به مفهوم مکان پست و دارای عمق زیاد
یا اصطلاح تُپ تُپ کردن در هنگام ضربه زدن به چیزی که توخالی و دارای عمق باشد مثل تبل توخالی.
یا اصطلاح ادبار به مفهوم گذشتگان ، ریشه ، پشت ، اجداد. در قرآن اصطلاح ادبار النجوم به معنی ستارگان ناپدید شده.
یا کلمه ی دوبا قابل تبدیل به کلمه ی طوبا به معنی درخت ریشه دار
انطباق ؛ هم طبقه بودن ، هم سطح و هم تراز بودن. به لحاظ تاپ بودن مطابق هم بودن.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با کلمات هم ریشه با کلمه ی طبقه در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
اتابک ؛ اَطابَق ، دارای طبقه ، طبقه بالا ، در تاپ کار بودن به لحاظ طبقات اجتماعی مرتبط با کلمه ی تبوک
طبقه ؛ مفهوم کلمه ی طبقه در ساختمان، اشاره به یک فضایی دارد که در تاپ کار top واقع شده باشد.
طَبَق ؛ ظرفی پایه دار و کاسه مانند که دارای حجم و عمق بیشتری نسبت به دیگر ظروف باشد به گونه ای که محتویات درون ظرف از سطح زمین در تاپ کار واقع شده باشند.
اگر مسیر ایجاد کلمه ی طَبَق و طبقه را در آبراه جریان سیال ایجاد کلمات پیگیری کنیم تا ببینیم از چه مسیری به این ساختمان رسیده و به چه جهت های دیگری جریان پیدا می کند کلمه ی طبقه ، طبقات و مطابق و انطباق نزدیکترین کلماتی هستند که در پهنه ی واژگان و دریای لغات قابل مشاهده هستند.
مفهوم کلمه ی طبقه در ساختمان اشاره به یک فضایی دارد که در تاپ کار واقع شده باشد.
مفهوم کلمه ی مطابق نیز وقتی دو طبقه در تاپ بودن انطباق داشته باشند و مطابق و هم سطح و هم تراز باشند گفته می شود.
اصطلاح رایج با این جمله که این دستگاه طِبق اون دستگاه ساخته شده است یعنی در کیفیت و تاپ بودن ، همتراز اون دستگاه ساخته شده است.
اتابک ؛ طبقه بالا ، در تاپ کار بودن به لحاظ طبقات اجتماعی
کلمه ی اتابک که در فرهنگ زبان فارسی برای نامگذاری ها در حال استفاده می باشد به معنی کسی که به لحاظ موقعیت اجتماعی در طبقه ی بالاتری از مقام و منصب و یا هر چیز مورد نظر برای آن موقعیت کاربردی قرار دارد گفته می شود.
مدل ساختمان کلمه ی اتابک مثل کلماتی از قبیل ؛ اَسود اکبر احمد اکمل اترک و. . . می باشد.
اَسْوَد ؛ یعنی خیلی سفید
مثل کبیر و اکبر
مثل کامل و اکمل
مثل حمید و احمد
مثل تاپ و اتابک
تَپّه ؛ ترکیب دو حرف ( ت پ ) با شکل های نگارشی مختلف در جریان سیال ایجاد کلمات یک مفهوم مشترک در ساختمان کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف ایجاد می کند.
عینیت و انطباق این دو حرف در فیزیک هستی در مبحث اصوات و ساختارهای مادی و معنایی بسیار قابل مشاهده و اعمال شده است.
( تَپّه تَبَّت تاپ top تاب توپ تیپ اتابک طَبَق طبقه طبقات مطابق انطباق تیپ دیپ دیپلم دیپلماسی Depth Deep دَبّه دیبا دُبِی دُبُر ادبار ادب دبیر تدبیر برتری برات باروت بریتانیا )
( دیبا دیب دیو دیوا دیوار دیوان دوا دوام مداوم داوود )
متضاد کلمه ی تَپ از طریق قانون مصوت ها کلمه ی تِپ با اصطلاح تِپیدن به مفهوم سرازیر شدن می باشد.
تاپ ؛ بلندی top
تیپ ؛ نوک teap با اصطلاح با تیپ پا بیرون انداختن
تَپ ؛ بلندی
تِپ ؛ پستی
ترکیب و وجود هر دو مفهوم تَپ و تِپ در یک ساختمان، کلمه ی توپ می باشد.
البته کلمه ی تَبَّت در آیه ی تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ منظور پیچیدن و تاب خوردن و تابیده شدن و برگشتن دست از نعمت های خداوند و محروم شدن از آن می باشد.

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دبستاندبستاندبستان
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دبستاندبستاندبستاندبستان
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه دبستان
واژه دب اوستایی دبیر فارسی باستان و پهلوی ستان اوستایی
دبستاندبستاندبستاندبستاندبستاندبستان
دب یک کلمه تورکی هست به معنای رسم ورسوم فرهنگ رفتار کلنجار سنن که دبستان دبیر ودبیره دبیرستان ازدب به وجود آمده اند چون دران زمان همش توجه به زبان دری بود وریشه کلمه رانمیدانستندبه راه خطا رفته اند
دب درتورکی به معنای رسم ورسوم است وکلمات دیگرماننددبی . دبیره دبستان ودبیرستان از دب تورکی گرفته شده وچون دهخداتورک نبود نمیتوانست به ریشه لعاتیکه درتورکی مصطلح هستن بره من واقعا این فرهنگ لغات رامیبینم
...
[مشاهده متن کامل]
بامعانیکه هیچ ربطی بهشون نداره واقعا میمانم بایدفکراساسی درموردلعات بایدانجام داد تاتمیز مشخص بشند

مشق خانه
ادب خانه
دب به معنی خط بوده و ستان همان گرفتن می باشد پس معادل آن مکان یادگیری نگارش و نوشتن است
مدارس مختلف به انگلیسی:
nursery school / preschool / kindergarten = پیش دبستانی، مهد کودک
elementary school / primary school / grade school = مدرسه ابتدایی، دبستان
middle school / junior high school / junior high = راهنمایی ( دبیرستان دوره اول )
...
[مشاهده متن کامل]

high school / upper school / secondary school / senior high school / senior high = ( دبیرستان ( دبیرستان دوره دوم
vocational school = هنرستان فنی حرفه ای
boarding school =
مدرسه شبانه روزی ( به آن دسته از مدارس گفته می شود که دانش آموزان نه تنها در آنجا تحصیل می کنند، بلکه در آنجا اقامت هم می کنند )
day school =
به مدرسه غیر دولتی ای گفته می شود که دانش آموزان فقط در آن درس می خوانند و برخلاف boarding school، در آنجا زندگی نمی کنند ( در خانه های خود زندگی می کنند )
private school = مدرسه غیر انتفاعی، مدرسه غیردولتی
public school / state school = مدرسه دولتی

درسگاه . [ دَ ] ( اِ مرکب ) مدرسه . مکتب . درس خانه . ( آنندراج ) :
به درسگاه مولانا قطب الدین شیرازی رفت . ( منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلین ص 135 ) . مسود این اوراق . . . در درسگاه دین پناه . . . قوام الملة و الدین عبداﷲ. ( مقدمه ٔ منسوب به محمد گل اندام ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مرا که صوفی صافم ز درسگاه علی
رسیده سینه به سینه علوم حقانی .
ارادتخان واضح ( از آنندراج ) .

دبستان : مکتب و این لفظ در اصل ادبستان بود چون مکتب جای ادب است به این اسم مسمی شد.
دبستان : ( ادب ستان ) کهمحل یا مکان آموزش ادب ، فرهنگ است. ادبی ، فرهنگی.
دبستان : از 'دپ ستان' به معنی مکان آموزش نوشتن یا مخفف ادبستان ( ادب ستان ) که مکان آموزش ادب است؛
راهنمایی: جایی که پس از آموزش ادب و نوشتن محصل را مشورت می دهند و او را راهنمایی می کنند که چگونه بیشتر پیشرفت کند؛
...
[مشاهده متن کامل]

دبیرستان: جایی که شما را به دبیری سوق می دهند و شما پس از فارغ التحصیلی دبیر خودتان می شوید و انتخاب مسیر شما نیاز به مرشد نیست یعنی شما توانایی فراگرفتن از منابع را دارید.

دبستان ( مدرسه در دوره ابتدایی، برگرفته از واژه دپ پارسی باستان و dip پهلوی ساسانی به چم نوشتن و پسوند جای ستان، جایی که در آن نوشتن می آموزند )
دبیرستان ( مدرسه در دوره راهنمایی، دبیر برگرفته از واژه پارسی پهلوی ساسانی دپیر dipir، dapir به چم نویسنده. خود واژه دبیرستان با ریخت dipiristān در پهلوی ساسانی موجود است. )
...
[مشاهده متن کامل]

آموزشگاه
دانشگاه
دانشکده ( کالج )
فرهنگستان
اِرپَتسرا ( مدرسه علوم دینی، پارسی پهلوی ساسانی: ارپتیستان )
پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی

دبستان واژه ای دیرینه ایرانی هست ربطی به ادب و فحاشی ندارد.
واژه دبستان به پارسی میشود فرهنگستان
چرا که واژه ادب به معنای فرهنگ میباشد وقتی میگوییم بی ادب چم ( معنا ) ، آن میشود بی فرهنگ.
پس بدین سان ما در گام نخست به مهد کودک رفته، سپس به فرهنگستان ( دبستان ) میرویم و سپس به پایه راهنمایی میرویم و سرانجام به آموژاکستان ( دبیرستان ) و در گام پایانی به دانشگاه میرویم.
...
[مشاهده متن کامل]

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)