دبز

لغت نامه دهخدا

دبز. [ دَ ] ( اِ ) کلفتی. ستبری. هنگفتی. غلظت. گندگی.این کلمه فارسی ظاهراً از فرهنگهای معمولی فوت شده است. صاحب منتهی الارب به اماراتی که در دست است لغت نامه های مترجم بسیاری از عربی به فارسی و از فارسی به عربی داشته است و این کلمه را در موارد ذیل آورده است که از سیاق عبارت و نیز بصریح ترجمه که در حاشیه کرده است معنی آن گندگی و سطبری و غلظت و ثخن و قطر و عمق است : عجاجیل ؛ چیزکی است از پینو که بمقدار دبزکف دست دراز کنند. در این جا بحاشیه این کلمه را بدین صورت ترجمه کرده است : «دیز به معنی گندگی باشد»؛ عجل اقطه تعجیلا؛ بقدر دبز کف دست دراز کرد پینو را. تعجل ؛ پینو را به غلظ کف دست دراز کردن. و شاید کلمه «دفزک » از این کلمه آمده باشد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کلفت درشت هنگفت ( پارچه )

فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) کلفت ، درشت ، هنگفت (پارچه ).

جدول کلمات

کلفت ، درشت

پیشنهاد کاربران

بپرس