دبار

لغت نامه دهخدا

دبار. [ دَ ] ( ع مص ) هلاک. ( منتهی الارب ). هلاک شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).

دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) خیابانهای زراعت و تره. دبارة، یکی. ( منتهی الارب ). کرد زمین. کرد زراعت. ( ناظم الاطباء ). || چهارشنبه. دُبار. رجوع به دُبار شود. || دشمنی. || جویها که در زراعت روند. || حوادث وهزیمتها. ( منتهی الارب ). || لایعرف قبالا من دبار؛ نمی شناسند قبیل را از دبیر. ( ناظم الاطباء ).

دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ دبارة. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || ج ِ دبرة. ( ناظم الاطباء ).

دبار. [ دُ ] ( ع اِ ) نامیست چهارشنبه را. ( مهذب الاسماء ). روز چهارشنبه در قدیم و در کتاب عین خلیل شب چهارشنبه است. ( منتهی الارب ). دِبار. روز چهارشنبه. ( دهار ).

فرهنگ فارسی

نامیست چهارشنبه را

گویش مازنی

/de baar/ دو برابر – دوبار

دانشنامه عمومی

شهر دبار ( به مقدونی: Дебар ) با جمعیت ۱۹٫۵۴۲ نفر [ ۱] در استان جنوب غربی کشور مقدونیه شمالی واقع شده است.
عکس دبارعکس دبار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

به عقیده من دبار به معنی چرخ هستی میتواند باشد

بپرس