داک
لغت نامه دهخدا
داک. ( اِ ) اسم هندی عنب است. ( تحفه حکیم مؤمن ). داکهه. انگور. اسم درخت عنب است. تاک. || نهال خرما. فسیل.
داک. ( ع اِ ) تلفظی از ذاک ، اسم اشاره در عربی. ( دزی ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
دا؛ مادر
زِ داک نرهدِن ( واستادن به داک )
پیشنهاد کاربران
داک به گویش بختیاری یعنی حامی و پشتبان
ایرانداک:اسم یه سایت پژوهشی هست
شاید به معنای تکیه گاه ایران
شاید به معنای تکیه گاه ایران
واژه داک در گفتار لری، معنایی از درهم آمیختن سه واژه ی ( کنار، پناه و پنهان ) به کار میرود.
در مثل:
آن چیز را به داک سنگ بگذار =
١. آن چیز را در کنار سنگ بگذار جوری که در پناه و قسمت پنهان سنگ باشد ( اگر باید از دیگران پنهان باشد ) .
... [مشاهده متن کامل]
٢. آن چیز را در کنار سنگ بگذار جوری که در سایه سنگ باشد ( اگر باید از آفتاب در امان باشد ) .
در مثل:
آن چیز را به داک سنگ بگذار =
١. آن چیز را در کنار سنگ بگذار جوری که در پناه و قسمت پنهان سنگ باشد ( اگر باید از دیگران پنهان باشد ) .
... [مشاهده متن کامل]
٢. آن چیز را در کنار سنگ بگذار جوری که در سایه سنگ باشد ( اگر باید از آفتاب در امان باشد ) .