داوری گاه. [ وَ ] ( اِ مرکب ) محکمه. داورگاه. داوری گه. داورگه. دارالعدالة. || مجازاً جنگ جای. آنجا که از مردان و از مردی آنان حکومت کنند : سکندر در آن داوری گاه سخت پی افشرد مانند بیخ درخت.
نظامی.
در آن داوری گاه چون تیغ تیز که هم رست خیزست و هم رستخیز.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) محکمه عدالت دادگاه .
فرهنگ عمید
دادگاه، عدالت خانه.
پیشنهاد کاربران
دادگاه محل داد خواستن محکمه عدالت خانه دادگستری در آن داوریگاه چون تیغ تیز که هم رستخیز است و هم رسته خیز ✏ �نظامی�