داوری افتادن. [ وَ اُ دَ ] ( مص مرکب ) داوری واقع شدن. منازعه بپا شدن. داوری خاستن. رجوع به داوری شود : پیش داوربردم او را فتنه شد داور بروتا ز رشکش داوری افتاد با داور مرا.نظامی ( از آنندراج ).