دیکشنری
مترجم
بپرس
داو کردن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
داو کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) داو یافتن. بمراد رسیدن. بمراد نقش نشستن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) نقش نشستن به مراد بهدف رسیدن .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها